آوینا محمد ابراهیمآوینا محمد ابراهیم، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره
آبجی ْ مهنا « خودم»آبجی ْ مهنا « خودم»، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
داداش محمد هانی ، داداشِ آویناداداش محمد هانی ، داداشِ آوینا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
بابا ابوالفضلبابا ابوالفضل، تا این لحظه: 41 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره
مامان طاهرهمامان طاهره، تا این لحظه: 38 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره
مامان سکینهمامان سکینه، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
مامان عصمتمامان عصمت، تا این لحظه: 66 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
بابا عبداللهبابا عبدالله، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩، تا این لحظه: 69 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

یه روزی یه آبجی ...

⭐🌈

صدت و میکا

1399/11/20 16:43
نویسنده : آبجی مهنا
131 بازدید
اشتراک گذاری

بله فکر کنم از عنوان متنم فهمیده باشی که راجع به چی می خوام بنویسم ؛ یه دونه صدف داری با یه سنگ رودخانه ای قرمز که خیلی دوست شون داری و همیشه توی بازی هات  صدف «بهش میگی صدت» و سنگ قرمزت برای نیکا « که بهش میگی میکا » میزاری.

و شروع می‌کنی و جای میکا حرف میزنی :

نیکا_ صدت کاش زنده می‌شدی باهم بازی میکردیم .

آوینا _ میکا گریه نکن بیا من باهات بازی کنم .

البته توی همه ی عکس هات ادا در آوردی و این فقط قابل انتشار بود😅😁

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)