آوینا محمد ابراهیمآوینا محمد ابراهیم، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه سن داره
آبجی ْ مهنا « خودم»آبجی ْ مهنا « خودم»، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
داداش محمد هانی ، داداشِ آویناداداش محمد هانی ، داداشِ آوینا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
بابا ابوالفضلبابا ابوالفضل، تا این لحظه: 41 سال و 6 ماه سن داره
مامان طاهرهمامان طاهره، تا این لحظه: 38 سال و 6 ماه سن داره
مامان سکینهمامان سکینه، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره
مامان عصمتمامان عصمت، تا این لحظه: 66 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
بابا عبداللهبابا عبدالله، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره
بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩، تا این لحظه: 69 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

یه روزی یه آبجی ...

⭐🌈

خواهر نقاش و هنرمند من 😍

خواهر خوشگل من ! جدیداً خیلی هنر نمایی می‌کنی ، بیشتر اوقات مشغول رنگ آمیزی و نقاشی هستی . یک کار دیگه ای که می کنی سعی میکنی مثل خاله سارا توی پاشو پاشو کوچولو کاردستی درست کنی ، اول روی مقوا یا کاغذ یک شکل می کشی بعد به قول خودت بُربُری «دور بری» می کنی ! ...
19 ارديبهشت 1400

خواهر دوستدار حیوانات

خواهرم خیلی حیوانات رو دوست داری !  تا حدی که از سگ ها هم نمی ترسی 😳 انقدر تحویلشون میگیری و باهاشون مهربونیت که سگ ها جمع میشن دم باغمون و می‌ترسیم که دور از جون گازت بگیرن . با کرم های باغ هم خیلی مهربونی ⁦☺️⁩ کرمه ⁦👆🏻⁩ ...
9 ارديبهشت 1400

دیدار با زینب جون «خادمی» بعد از یک سال

چند وقت بود دلمون برای عمو حمید اینا تنگ شده بود چون فقط قبل کرونا که برای دیدنی قدم نو رسیدشون رفته بودیم بود و یک سال بود که هم رو ندیده بودیم ⁦☹️ خلاصه که مامان و بابا تصمیم گرفتن برای سه شنبه «امروز جمعه ست » دعوتشون کنن باغ برای افطار که توی فضای باز هم باشه. و حوالی ساعت ۶ رسیدن باغ ، خیلی خوش گذشت و ماشالله پسر کوچولوشون حسین هم خیلی بزرگ شده بود . این هم عکس سه تایی تو و داداش جون و زینب جون که می رفتید تو ماشین بازی می کردید 🥴 اینم عکس حسین جون افطار هم حلیم مامان پز و بامیه مامان پز و نون و پنیر و چایی و شرب...
9 ارديبهشت 1400