خمین رفتن +باغ
پنجشنبه صبح رفتیم خمین البته قبلش یکسر رفتیم باغمون تا قبل رفتن گیاه هایی را که کاشتیم آب بدیم . خلاصه که پنجشنبه صبح رفتیم و تا یکشنبه ظهر موندیم و بعد موقع اومدن مامان سکینه هم آوردیم اراک آخه بابا عبدالله برای کارای اداریش یه سر رفته بود تهران و مامان سکینه تنها میموند. خلاصه که خیلی اتفاق خاصی نیافتاد ولی خب اینم اتفاقات کمی که افتاد👇🏼 روز دوم محمد هانی بهونه گرفت استخر را باد کنید ، که باد کردیم و دوتایی حسابی توش بازی کردید و بعد هم تو جات رو انداختی و کتاب خوندی 😅👇🏼 یه روز هم عمه...