آوینا محمد ابراهیمآوینا محمد ابراهیم، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
آبجی ْ مهنا « خودم»آبجی ْ مهنا « خودم»، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
داداش محمد هانی ، داداشِ آویناداداش محمد هانی ، داداشِ آوینا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
بابا ابوالفضلبابا ابوالفضل، تا این لحظه: 41 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
مامان طاهرهمامان طاهره، تا این لحظه: 38 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
مامان سکینهمامان سکینه، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
مامان عصمتمامان عصمت، تا این لحظه: 66 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
بابا عبداللهبابا عبدالله، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩، تا این لحظه: 69 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙، تا این لحظه: 3 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

یه روزی یه آبجی ...

⭐🌈

رفتن به تهران برای عمل مامان عصمت+ شهربازی

1400/3/3 21:44
نویسنده : آبجی مهنا
211 بازدید
اشتراک گذاری

هفته ی پیش عصر سه شنبه رفتیم تهران آخه مامان عصمت واسه صبح چهارشنبه نوبت عمل آب مروارید داشت 😔

صبح چهارشنبه شنبه حدود ۶/۷ صبح بابا و مامان عصمت رفتن بیمارستان و ۴ بعد از ظهر اومدن 😳

خلاصه که شما هم خدا رو شکر خوب بودید و خیلی اذیت نکردید 🤲🏻

شنبه عصر هم برگشتیم و شما دیگه گوشواره هات را پوشیدی 😘😘

از گلدون های مامان عصمت از این گلا چیده بودی آوردی برای من گفتم از کجا آوردی گفتی از باغچه چیدم 🥴😅

و اینم بگم که خیار رو به همه‌ی میوه های نوبر و خوشمزه ترجیح میدید😱😂

اون روز بابا میوه خرید تو گفتی بابا به من خیار میدی بابا هم گفته بود حالا از این هلو ها که شستم بخور تا خیار بهت بدم ، تو هم فک کرده بودی باید هلو بخوری تا بتونی خیار بخوری🤦😂

اینم بگم که دفعه قبل که اومده بودیم خونه مامان عصمت نیکا رو جا گذاشته بودی هر روز هم زنگ میزنی مامان عصمت می‌پرسیدی حال نیکا خوبه ؟😅

سه شنبه که تازه رسیده بودیم  با اینکه خیلی دلت برای مامان عصمت تنگ شده بود زود سلام کردی و دویدی رفتی از تو کمد نیکا رو آوردی و کلی باهاش بازی کردی 💛💚❤️

شهربازی هم رفتیم که تا بازی اول که از این چرخ و فلک های کودک بود سوار شدی ترسیدی و وسط تایم نگه داشتن پیادت کردیم 😐

هر کاری هم کردیم بازی های دیگه سوار نشدی حتی ازین اسب ها که تکون تکون میخوره😂

پسندها (1)

نظرات (0)