عید سیاه💔🖤
عیدمون تو چند جمله توصیف شد ،
گریه
حلوا
خرما
فاتحه...
بابا عبدالله دقیقا شب چهارشنبه سوری فوت شدن 💔
شبی که یه همچین اتفاقی به ذهنمون هم نمی رسید 🥀
.
.
.
.
بعداً بهتر توضیح می دم ، الان نمی خواهم برم تو فاز غم .
می خوام براتون بگم که امسال تو مدرسه چقدر بهم خوش گذشت، دوست های جدید پیدا کردم و خیلی خوش گذشت.
با سحر و ریحانه و فاطمه کلی صمیمی تر شدیم و خوش گذروندیم.
تابستون هم با هم می خوایم بریم کلاس قرآن 😍
هم برا آخرتمون خوبه هم کلی امتیاز دنیوی داره(😂) .
آوینا هم تابستون مهدکودک رو ادامه میده ، یه بارم با مهد رفتن باغ وحش 😍
مامانا و خواهر برادرا هم بردن🥳
این هفته هم می برنمون عباس آباد .
می خواستیم هفته بعدیش بریم که مامان علیرضا گفت این هفته ما بلیت داریم می خوایم بریم.
خلاصه که محمد هانی هم تابستون میره اسکیت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی