آوینا محمد ابراهیمآوینا محمد ابراهیم، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
آبجی ْ مهنا « خودم»آبجی ْ مهنا « خودم»، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
داداش محمد هانی ، داداشِ آویناداداش محمد هانی ، داداشِ آوینا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
بابا ابوالفضلبابا ابوالفضل، تا این لحظه: 41 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
مامان طاهرهمامان طاهره، تا این لحظه: 38 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
مامان سکینهمامان سکینه، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
مامان عصمتمامان عصمت، تا این لحظه: 66 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
بابا عبداللهبابا عبدالله، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩، تا این لحظه: 69 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙، تا این لحظه: 3 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

یه روزی یه آبجی ...

⭐🌈

اسباب کشی 💺

1400/10/13 14:35
نویسنده : آبجی مهنا
573 بازدید
اشتراک گذاری

راستش اولا که نی نی وبلاگی های بزرگتر می گفتند چون کار داریم و درس کم میایم نی نی وبلاگ ،باور نمیکردم ولی الان می بینم خیلی وقته نیومدم نی نی وبلاگ و اصلا متوجه این زمان نشدم...

البته به غیر از امتحانات اسباب کشی هم در این امر بی تأثیر نبوده 😁

همین طور که تو یکی از پست های قبلی گفتم خونمون رو فروختیم و قرار بر این بود که یه خونه در اراک رهن کنیم .که چند وقت پیش قراردادش را بستیم و یه خونه نسبتاً از خونه قبلیمون بزرگتر تو اراک رهن کردیم.

تو محله هپکو نواب، نزدیک مدرسه دوران ابتدایی من ، پنجشنبه صبح اساس اوردیم و اون خونه رو با تمام خاطراتش رها کردیم .

و چقدر دل کندن سخت بود...

خلاصه که چون من شنبه شب امتحان ریاضی پایان ترم داشتم رفتم موندم کانون که هم تو دست و پای اسباب کشی نباشم و هم برای شنبه درس بخونم و شاید برای آخرین بار برم کانون...

(برای خواننده های عزیز وبلاگ بگم که منظورم کانون قلم چی یا خدای نکرده اصلاح تربیتی نیست، کانون پرورش فکری منظورمه 😁)

و حدود سه چهار ساعت اونجا موندم .که با تمام بدبختی‌هاش اسباب کشی تموم شد ولی هنوز خونه نیمه کاره است و آسانسور و آیفون هنوز کامل راه نیفتاده ولی خوب خونه خوبیه.

امتحان های میان ترمم هم حسابی گند زدم و امیدوارم پاینترمم خوب بشه (تا الان که عالی بوده البته به غیر از زیست)

نمای اتاق کودک کانون از اتاق نوجوان 🥺👆🏻

و آخرین چیزی که از ساختمان مهرآوا دیدم ...

پسندها (8)

نظرات (6)


13 دی 00 15:10
سلام مهنا جون &hearts️🥰
آبجی مهنا
پاسخ
سلام ریحانه عزیزم 💗💙💚🧡
سایهسایه
13 دی 00 16:23
منم ریاضی،  عربی و قرآنو دادم و تا حدودی خوب دادم
آبجی مهنا
پاسخ
چه خوب ایشالا بعدیا رو هم خوب بدی
زهرا‌بانوزهرا‌بانو
13 دی 00 18:44
موفق باشی مهنای عزیزم
امیدوارم تو خونه جدیدتون اتفاقات خوبی بیفته و همیشه شاد و سلامت در کنار خونواده باشی
آبجی مهنا
پاسخ
خیلی ممنون زهرا جونی (بوس)
همچنین (قلب)
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
13 دی 00 20:56
به سلامتی عزیز دلم❤💋
آبجی مهنا
پاسخ
خیلی ممنون سلامت باشی😘
روژینروژین
18 دی 00 12:48
اخیییی درکت میکنم منم بابا بزرگم یه تالار باغ و باغ خیلی بزرگ داشت که من اونجارو خیلی دوست داشتم و خاطره های زیادی باهاش داشتم ولی با توجه به این که خیلی بزرگ بود و اداره و تمیز کردنش سخت بود مامانبزرگم فروختش پول ملیاردی دستش اومد(نمی خوام پز بدم)ولی من خیلی ناراحت بودم چون از اولی که به دنیا اومدم چند بار اونجا رفتم و خوابیدم با کل فامیل و توشم یه سگ داشتیم اسمش تارا بود چون افسردگی گرفت فروختنش ولی در کل دل کندن از باغ خاطره هام زیادی سخت بود و مامانبزرگم یه مراسم گذاشت که بریم برای اخرین بار باغو ببینیم که بابا بزرگم برای اخرین بار درشو ببنده😢😢مامانم گفت دلشو ندارم ببینم بابام داره برای اخرین بار در باغو میبنده😭😭😭منم خیلی گریه کردم😷بابا بزرگم یه مریضی داره اصا حرف نمیزنه میتونه ولی کلمه هارو یادش نمیاد بعد ازش میپرسیم که هنوزم دوست داشتی باغ مال تو بود؟با یه صورت معصوم و بی صدا میگه اره***ببخشید زیاد شد درد و دل کردم
آبجی مهنا
پاسخ
وای چه دردناک💔
نه بابا این چه حرفیه
سایهسایه
23 خرداد 01 15:22
من زیست ترم دو رو گند زدم به توان ۲💔💔
آبجی مهنا
پاسخ
می تو🥀💔