هفته ی پیش عصر سه شنبه رفتیم تهران آخه مامان عصمت واسه صبح چهارشنبه نوبت عمل آب مروارید داشت 😔 صبح چهارشنبه شنبه حدود ۶/۷ صبح بابا و مامان عصمت رفتن بیمارستان و ۴ بعد از ظهر اومدن 😳 خلاصه که شما هم خدا رو شکر خوب بودید و خیلی اذیت نکردید 🤲🏻 شنبه عصر هم برگشتیم و شما دیگه گوشواره هات را پوشیدی 😘😘 از گلدون های مامان عصمت از این گلا چیده بودی آوردی برای من گفتم از کجا آوردی گفتی از باغچه چیدم 🥴😅 و اینم بگم که خیار رو به همهی میوه های نوبر و خوشمزه ترجیح میدید😱😂 اون روز بابا میوه خرید تو گفتی بابا به من خیار میدی بابا هم گفته بود حالا از این هلو ها که شستم بخور تا خیار بهت بدم ، تو هم فک...