شب بدون تکنولوژی «البته به غیر از چراغ گوشی»
دیشب رفتیم خونه دایی 😚 ولی وقتی رفتیم برق ها قطع بود 🙁 دایی زنگ زد به اداره برق آخه برق کل خیابون نبئیان که خیابون مامان سکینه و دایی ایناست قطع بود 😣 تلفن گویا گفت یک ربع دیگه هوراااا🥳 ولی ۲۰ دقیقه گذشت و وصل نشد و دایی و زندایی حسابی هرس خوردن آخه زندایی میخواست آب طالبی بگیره که با بستنی مخلوط کنه که با کاپ کیک هایی که درست کرده از ما پذیرایی کنه😋😒 خاله هم داشت کمک می کرد که لازنیا را درست کنم ولی برق که رفت همه اومدن نشستن 💁 ولی یه ذره که گذشت و دیدن ظاهراً به این زودی ها وصل نمیشه خاله و مامان و زندایی برای درست کردن خورش و برنج و لازنیا رفتن به آشپز خونه و من و آبجی هلیا هم...